تهران- پایگاه اطلاعرسانی اصلاح
مهندس میرحسین موسوی در بیانیهای در مورد اقوام ایرانی بر خواستههای مشروع و قانونی اهل سنت و قومیتهای ایرانی تأکید نمود، در این بیانیه به خواستههای محوری اقوام ایرانی در سه محور اصلی «عدالت توزیعی در قدرت و ثروت» و نیز «برابری و مساوات اجتماعی و فرهنگی» پرداخته شده است.
موسوی بر ضرورت انکارناپذیر «بازنگری در مدیریت کشور نسبت به اقوام» تأکید نموده و خواستار اجرای کامل اصل19قانون اساسی در مورد قومیتها شده است. در این بیانیه همچنین، بر «دفاع از استقلال تعلیم و تربیت در مدارس دینی اهل سنت مطابق اصل 12 قانون اساسی» اشارهی مؤکد شده است. متن بیانیهی مهندس موسوی به شرح زیر است:
بیانیهی مهندس میرحسین موسوی در مورد اقوام ایرانی
ایران، سرزمینی بزرگ با تنوع اقلیمی و اقوام گوناگون میباشد. کشوری که در عین تنوع و رنگارنگی از پیوستگی و یکپارچگی برخوردار است. فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی محصول تعامل همه ایرانیان است و بویژه سهم اقوام ایرانی با تمام گوناگونیهایشان در این فرهنگسازی انکارناپذیر است.
علیرغم همزیستی مسالمتآمیز و تاریخی ایرانیان و وجود همبستگی اجتماعی متأسفانه در بخشهایی از کشور که محل استقرار اقوام است با مشکلات خاصی روبرو هستیم.
از دیر باز اکثر مناطق دور دست و مرزی کشور علیرغم برخورداری از منابع طبیعی سرشار و موقعیت ویژه جغرافیایی و بهرهمندی از نعمت مرزهای آبی و خاکی، در رتبههای پایین توسعه و در معرض شکافهای اقتصادی و اجتماعی و محرومیتها و محدودیتها قرار داشتهاند. با وجود تمامی آرمانهای عدالتخواهانه انقلاب اسلامی این شکافها و تأخیر در توسعه اقتصادی و اجتماعی مناطق مرزی، این مناطق هنوز نتوانسته است در شأن جمهوری اسلامی ایران توسعه یابند.
مطالبات اقوام ایرانی از مطالبات تاریخی مردم ایران یعنی استقلال، آزادی، برابری و پیشرفت در پرتو اسلام و معنویت جدا نیست. ولی آنها علاوه بر عقبماندگیهای اقتصادی و توسعهای، از برخی نابرابریها نیز رنج میبرند. این خواسته ها را میتوان به طور خلاصه در 3دسته ذیل تقسیمبندی کرد.
1. توزیع عادلانه ثروت.
2. امکان مشارکت در قدرت و مناصب مدیریتی کشور.
3. منزلت برابر اجتماعی و فرهنگی.
توجه به مطالبات بر حق اقوام که تمامی آنها در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ملحوظ شده است، همبستگی، وحدتملی و امنیت ملی را تقویت مینماید.
یکی از مهمترین عواملی که در اصلاح وضع موجود مؤثر می باشد؛ بازنگری در نوع تفکر مدیریت کشور نسبت به اقوام است. این رویکرد متناسب با اصل نوزدهم قانون اساسی است که با تأسی از آیة13 سورة حجرات تأکید میکند: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود».
توجه معقول و برنامهریزی شده به مسائل و مشکلات این مناطق همراه با پرهیز از دامن زدن به مطالبات دور از ذهن و برآوردن خواستههای اقوام در چارچوب قانون اساسی که ظرفیتهای زیادی دارد؛ در برنامههای آینده اینجانب گنجانیده خواهد شد.
● تصویری از موقعیت کنونی در برخی از مناطق قومی ایران
1- وجود بیعدالتی اقتصادی:
برخوردار نبودن از منابع و فرصتهای اقتصادی برابر نسبت به سایر مناطق کشور.
2- احساس تبعیض منزلتی:
برخوردار نبودن از منزلت اجتماعی برابر با دیگر شهروندان، موضعگیری نامناسب در برخی از رسانههای جمعی از جمله برنامههای تلویزیونی، فیلمهای سینمایی، مناسبات اجتماعی.
3- وجود تبعیض سیاسی:
برخوردار نبودن از امتیازات برابر و مساوی با دیگر شهروندان در دسترسی به مناصب(مدیریتی) و اداره امور کشور بهویژه در مورد هموطنان سنی مذهب.
4- احساس تبعیض فرهنگی:
تعلل در اجرای کامل برخی از اصول قانون اساسی نظیر اصل15و12.
● راهبردها و سیاستها
1. تأمین مطالبات قانونی اقوام در چارچوب قانون اساسی (اصول12، 15، 48 و100).
2. باور به تنوع قومی در ایران و نگاه فرصتمحور به اقوام ایرانی به عنوان یک پدیده خدادادی.
3. تهیه و تصویب لایحه مربوط به توسعه وظایف شوراهای اسلامی شهر و روستا بهنحوی که الگوی مطلوب مدیریت قومی در ایران را امکانپذیر گرداند.
4. توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی در مناطق قومی و مرزی طی یک برنامه مشخص جهشی و مدتدار همراه با اولوِیت اجرای برنامه بازسازی و توسعه همه جانبه مناطق آسیبدیده از جنگ در غرب و جنوب کشور.
5. طرح توسعه محور شرق کشور شامل استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان با استفاده از فرصت و نعمت مرزهای آبی و خاکی آن خطه.
6. ضرورت تقویت اعتماد، مشارکت و رضایت میان حاکمیت و اقوام از طریق توزیع عادلانه ثروت، قدرت و منزلت.
7. پرهیز جدی از تحریک و توهین فرهنگی، اجتماعی و مذهبی اقوام ایرانی.
8. مشارکت اقوام و مذاهب در عرصههای تصمیمگیری ملی و ایجاد احساس خودی دانستن ایشان و باور به نقش مؤثر آنان در سطح ملی.
9. حذف موانع گزینشی برای ورود به نهادها و سازمانهای مختلف.
10. ایجاد فرصتهای آموزشی برابر همراه با حمایتهای ویژه و جلوگیری از طرحهایی مانند بومیگزینی در دانشگاهها.
11. ارائه فرصت به شایستگان و تحصیلکردگان اهلسنت برای تصدی مشاغل اداری و مدیریتی در سطوح مختلف.
12. دفاع از استقلال تعلیم و تربیت در مدارس دینی اهلسنت مطابق اصل12 قانوناساسی.
امید است توسعه اقتصادی و اجتماعی متوازن و پایدار ایران اسلامی در سایه شعار ایران پیشرفته با قانون، عدالت و آزادی با مشارکت همه اقوام ایرانی محقق گردد.
میرحسین موسوی
27/2/1388
نظرات
راستی دوستان سخنان موسوی را در شبکه یک دیدید؟<br /> به راستی نمی توانم بگویم چه تفاوت مثبتی با احمدی نژاد دارد. بسیار کم سواد و دوراز فضای سیاسی و اجتماعی روز ایران.<br /> فکر می کنم از نظر ذهنی در دوران امیر کبیر و مشروطه و از نظر عملی در زمان جنگ 8 ساله و دوران نخست وزیری خودش هنوز سیر می کند.<br /> دوستان دیگر برای انتخاب اصلح نظرات خود را بگذارند.<br /> ممنون
گربه دهانش به گوشت نمی رسید می گفت ترش است.<br /> عزیزم شما اسیر احساسات شده اید. هر موقع آگاهی شما به اندازه نصف آگاهی آقای موسوس رسید بعد می توانید این ادعا را بکنید. مناظره ایشان با احمدی نژاد را مرور کنید
در سخنانشوموضع گیریش ضعیف است <br />
مطالبات برحق و انباشته شده ما، شهروندان اهل سنت، نباید ما را به سمت گفتمانهای رادیکال و آرمانی و خیالپردازانه سوق دهد.<br /> فراموش نکنیم سیاست قبل از آنکه عرصه خیالپردازی و آرمانگرایی باشد، عرصه پراگماتیسم و واقعگرایی است.<br /> من به موسوی رآی میدهم؛ هرچند به اهتمام کروبی هم به مطالبات اقوام ومذاهب قابل احترام است.
سلام.<br /> 1. ظاهرا بخش خبرهای اصلاح وب به معنی خبرهای تولیدی سایت اصلاح وب می باشد. اما چگونه صدور یک بیانیه(که به بخش خبرهای پوششی مربوط است که باید با ذکر منبع خبر هم آورده شود) در این بخش جا گرفته است؟<br /> 2. ظاهرا جماعت در نظر دارد در دقیقه نود به تعیین تکلیفش با حمایت یا عدم حمایت از نامزدها بپردازد. که اگر اینگونه نبود بایستی دومین بیانیه انتخاباتی صادره شده باشد!<br /> 3.چرا عنوان " سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح ایران" نسبت به قالب پیشین سایت کوچک تر شده است؟ آیا این نشانی از یک پرهیز خود خواسته (به قول یکی از دوستان برای ابهام خودخواسته!) است یا ضعف طراحی گرافیکی سایت و یا هیچکدام و این فقط یک امر صرفا تصادفی است؟! <br /> 4.این بیش از دهمین بار است که بنده به درج نظر در مورد این سایت می پردازم. اما متاسفانه تاکنون مدیران سایت نه نظر بنده را درج نموده اند و نه حتی پاسخی به ایمیل اینجانب ارسال نموده اند. <br /> 4. والسلام.
با تشکر از درج همه نظرات.<br /> دلیر مردوخی
موسوی هنوز به گفتمان چپ مارکسیستی-اسلامی فقر و غنای دههی شصت وفادار است، در سخنانش از کلمات؛ مستضعف، کارگر، فقیر و فقر و... به وفور استفاده میکرد، اما خدایش سیاستهای اقتصادی دولت پیشین را و اینکه چرا ایران علیرغم داشتن منابع سرشار از فقر رنج میبرد را به نیکویی نقد نمود. به باور بنده موسوی انسان صادق و بیشیله پیلهای است. اهل هیاهو نیست، مثل برخی از کاندیدها اهل به راه انداختن سرو صدا نیست. از این مهمتر دوستان ستافی که وی را همراهی میکنند، افراد قویی در عرصهی اندیشه، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... هستند. اما شما به من بگویید چه کس شاخصی غیر از کرباسچی و ابطحی با کروبی هستند؟ <br /> بۆکان
آیا آمدن خود موسوی شک بر انگیز نیست.؟؟؟؟؟؟؟؟؟<br /> نیامد تا خاتمی آمد و وقتی آمد ماند تا خاتمی را از عرصه بدر کرد.
داستان آن کشف مهم را در مورد آب و بلورهای آن شنیدید آدرس سایت آن دانشمند ژاپنی را خودتان ببینید.<br /> http://www.masaru-emoto.net/english/ediary200608.html<br /> شهادت آب<br /> http://goonagoon.nasseh.ir/atcl_shahadate_ab.htm
http://qubadinet.com/Mama-Qala-Mare-Web/Wene/6120.jpg<br /> قالهمهرهو من و پاییز- برایم فهرشی<br /> http://qubadinet.com/Mama-Qala-Mare-Web/qale_mere_u_mn_paiiz.pdf
هموطن عزیز ؛ سلام <br /> <br /> غلامحسین کرباسچی هستم ، پریروز استاندار اصفهان ، دیروز شهردار تهران و امروز نگران ایران؛<br /> <br /> برعکس برخی که از شهرداری تهران به شهریاری ایران رسیدند، از شهرداری تهران به جرمی ناکرده به همراه بسیاری روانه زندان شدم ، با همان سریال معروف کرباسچی؛ یادتان هست؟<br /> <br /> مدعی نیستم در هر مسئولیتی که داشتم بهترین بودم ولی هرکجا بودم تلاش خودم را کرده ام و کوشیده ام به بهترین شیوه مدیریت کنم و به معنی واقعی کلمه خدمت؛ امیدوارم شما شهروندان تهرانی و اصفهانی عزیز ،شاهد این ادعا باشیدو از ثمره سال های حضور من در شهرداری تهران و استانداری اصفهان راضی .<br /> <br /> <br /> هموطنانم ؛ <br /> <br /> من هم امروز به مانند بسیاری دیگر از مردم و نخبگان نگران ایرانم ، در سمت مدیرمسئول روزنامه همشهری,هم میهن و افتاب گردان و ....که بودم حرف هایی می زدم که به مذاق قدرتمندان خوش نمی آمد ، در آن زمان هم برای کشور احساس نگرانی داشتم ولی امروز بسیار نگران ترم . نگرانی من از آینده کشور باعث شد تا این نامه را به شما بنویسم و از شما دعوت کنم که حتما در انتخابات شرکت کنید و رأی دهید و درخواستم این است که حتما به یک اصلاح طلب رأی دهید.<br /> <br /> سال هاست که نه از عرصه ی سیاست و تلاش برای ایران ؛ که از هرگونه مسئولیت و قدرت به دورم ، ولی نه شهوت قدرت که نگرانی از وضعیت ؛ مجبورم کرد تا بار دیگر و این بار در کمپ مهدی کروبی و در کنار او برای بازگشت کشور به مسیر اداره صحیح و ایجاد تغییر حضور یابم.<br /> <br /> ولی چرا من کمپ کروبی را انتخاب کردم : <br /> <br /> 1. چون معتقدم سیاست مرد عمل می خواهد و مهدی کروبی مرد عمل وسیاست است.<br /> <br /> 2. چون به اداره کشور براساس برنامه اعتقاد دارم و مهدی کروبی کسی است که با برنامه های شفاف و مصداقی به میدان آمده است ( و یک تیم 50 نفره تدوین برنامه های او را به عهده دارند ) برنامه هایی برای همگان از حفظ محیط زیست تا توسعه و بهبود وضعیت مناطق محروم ، از اصلاح قوانین تا بسط آزادی و حقوق شهروندان ، از تامین امنیت برای مردم تا تامین امنیت برای رشد و تقویت جامعه ی مدنی ؛ برنامه هایی برای رفع تبعیض از زنان ( از حقوق زنان تا زنان سرپرست خانوار و زنان خانه دار ) ، برای رفع تبعیض از اقوام ایرانی و اقلیت های مذهبی ، برای دانشگاه و دانشجو ( از اساتید و کارکنان دانشگاه تا دانشجویان آزاد و سراسری و ... ) ، برای کارگران ، معلمان ، پرستاران ، اصناف و بازار ، برای آزاد سازی فضای فرهنگ ، اندیشه ، ادبیات و هنر ، برنامه هایی برای بازگرداندن اعتماد به مردم ، برای کار و مسکن و ازدواج ، برای ایجاد نشاط و امید در جامعه ، برای رفع تحریم های بین المللی علیه ایران ، برای بازگرداندن اقتدار ملی ایران در سطح بین المللی برای سازندگی و توسعه همه چانبه و در یک جمله تغییر برای ایران <br /> <br /> <br /> <br /> 3. چون به دموکراسی و حقوق شهروندان اعتقاد دارم و مهدی کروبی در تمامی این سال هایی که همه سکوت کرده اند ، همیشه در دفاع از حقوق شهروندان در صحنه بوده و مدافع حقوق شهرندان است ، حتی اگر رأی نیاورد.<br /> <br /> 4. چون به تحزب اعتقاد دارم و مهدی کروبی همیشه عضو حزب بوده و اینک نیز کاندیدای یک حزب است.<br /> <br /> 5. چون دوران قهرمان سازی و مرید و مرادپروری گذشته است ، مهدی کروبی نه قهرمان است و نه ادعای قهرمان بودن دارد و اصولا ادعاهای بزرگ و خارج از توانی نیز برای انجام دادن در سمت ریاست جمهوری ندارد.<br /> <br /> 6. چون دوران اتکاء به فرد گذشته است و اینک زمان کار تیمی وجمعی است و مهدی کروبی معتقد به کار جمعی و مشورتی است و بسیار هم مشورت پذیر<br /> <br /> 7. چون اعتقاد دارم برای تغییر ، بهبود وضعیت و پیشبرد اصلاحات باید ایستادگی کرد ، نمی دانیم اگر تیم ما موفق به پیروزی در انتخابات شد تا چه حد موفق می شویم ولی می دانیم که تمام تلاشمان را برای موفقیت می کنیم و ذره ای پا پس نمی کشیم و کروبی کسی است که همانطور که سابقه اش نشان می دهد می ایستد ، شجاع است ، صریح و صادق و اگر جلوی او را بگیرند ، صریحا آنها را با شما در میان خواهد گذاشت.<br /> <br /> دیگر زمان کار فردی با پایان رسیده است ، اینک زمان پیوستن فعالانه ی اراده های خواهان تغییر به یکدیگر است و ما اینک که به میدان انتخابات ریاست جمهوری آمده ایم و خود را در برابر رای های شما قرار داده ایم ، دعوت می کنیم از شما و خوشحال می شویم تا با 7 دلیل من و یا با دلیل های خودتان به کمپ کروبی بپیوندید و یاریگر ما در تحقق اهداف و برنامه ها برای انتخابات ریاست جمهوری باشید ،<br /> <br /> شما می توانید با در اختیار گذاشتن ایمیل و یا شماره تلفن خود , این امکان را به من بدهید تا بتوانم بطور مستقیم با شما ارتباط برقرار کنم .<br /> <br /> ارادتمند و دوستدار شما<br /> <br /> غلامحسین کرباسچی <br /> <br /> <br /> <br /> <br />
<br /> رأی به اصلاحطلبی؛ تسلط گفتمان حقمحورانهی مطالبات قومی و مذهبی <br /> نویسنده: مولود بهرامیان<br /> بیش از یکصد سال از انقلاب مشروطهی ایران که در بستر تاریخ سیاسی ایران و مبین عصر استبداد سنّتی و آغاز تکوین ساخت دولت مدرن مطلقه بوده است، میگذرد. <br /> این انقلاب در اساس هدف اصلیاش تبدیل قدرت سیاسی خودکامه به قدرت مقید به قانون بود. با گذشت یکصد سال از این انقلاب، حکومت قانون، دموکراسیخواهی و جامعهی مدنی که مولود طبیعی چنین انقلابی بود، به گفتمان مسلط سیاسی در محافل فکری و سیاسی ایران تبدیل شده است؛ هرچند به جرأت میتوان گفت که لوازم عملی این گفتمان، به هیچ وجه چه در سطح قدرت و چه در میان تودههای مردم نهادینه نشده است. <br /> انقلاب مردم ایران در 1357 نیز به نوعی تداوم و بازتولید ایدههای انقلاب مشروطه بود و از بین بردن خودکامگی، استقلال و آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی (تحت نفوذ پارادایم مسلط مارکسیستی) در محور کار انقلابیون قرار گرفت. <br /> اندیشهمندان بر این باورند که وجود جامعهی مدنی نیرومند شرط اساسی دوام و استقرار دموکراسی است، جامعهی مدنی مجموعهی نهادها، انجمنها و تشکیلات اجتماعی است که وابسته به قدرت سیاسی نیستند، ولی نقش تعیینکنندهای در صورتبندی قدرت سیاسی دارند. به نظر بسیاری از نویسندگان، جامعهی مدنی یکی از پایههای اساسی و گریزناپذیر دموکراسی است. جامعهی مدنی وقتی قوام مییابد که نه تنها از قدرت سیاسی، استقلال داشته و خودمختار باشد، بلکه بر نهادهای دولت نیز اعمال نفوذ کند. جامعهی مدنی میباید دربرگیرندهی مجموعهای از حوزههای عمومی خودمختار باشد که در درون آنها، انجمنها و نهادهای غیر دولتی -مدنی بتوانند به امور خود سر و سامان بدهند و منافع اعضای خود را پاس دارند. <br /> این حوزهها باید در دسترس عموم مردم باشند و امکان حضور و مشارکت عامهی مردم در آنها وجود داشته باشد به عبارت دیگر، نهادهای جامعهی مدنی پل رابط بین عامهی مردم و دولت هستند و در نتیجهی وجود آنها، دموکراسی و جامعهی مدنی، ممکن خواهد گردید.<br /> <br /> http://kilashin.blogfa.com/post-1710.aspx
شیطان خوب شماهارا فریب داده که حتی مسولیت کارهای خلاف قانون خود راکه ضمینه ساز کشته شدن افراد و تخریب اموال عمومی وخصوصی می شود به عهده نگرفته ودائما مشغول مظلوم نمایی هستید ولی بدانید ان ربک لبالمرصاد
<br /> ظهر امروز 6/3/88 میر حسین موسوی به مهاباد آمد قبل از سخنان ایشان بیانه جماعت دعو ت و اصلاح در خصوص انتخابات در بین مردم توزیع شد و قبل از سخنرانی مهندس موسوی ماموستا علی خالدی در خصوص مطالبات ملی و مذهبی و اقتصادی وفرهنگی مطالبی مهم بیان نمودند که با استقبال مردم شرکت کننده در مراسم روبرو شد بعد از ایشان دکتر شیخ آقایی به عنوان نماینده فعالین سیاسی در مراسم با اشاره به تاریخ مردم کرد مطالبی در خصوص رفع تبعیض از مردم کرد بیان نمودند و سپس مهندس موسوی مطالب زیر را عنان نمودند<br /> <br /> موسوی در جمع مردم مهاباد:<br /> تابویی برای استفاده از نیروهای قومی ندارم/ نگاه امنیتی نسبت به قومیتها را باید کنار بگذاریم<br /> قلم - مهندس میرحسین موسوی که صبح امروز به مهاباد سفر کرده است در جمع مردم این شهر با بیان این که ما بدون کردستان، ایران نداریم، افزود: مهاباد شهر فرهنگ، سیاست، اندیشمندان بزرگ و یک شهر استثنایی و متعلق به یک تمدن بسیار بزرگ و قدیمی است.<br /> به گزارش خبرنگار قلمنیوز، نخستوزیر دوران دفاع مقدس در این دیدار با بیان جملهای به زبان کردی که "ایرانیترین ایرانیها، کردها هستند"، افزود: درباره اصالت کردها شبههای در بین ملت ما وجود ندارد و ما ملتی بزرگ با تاریخ طولانی، قومیتها، زبانها و فرهنگهای طولانی هستیم.<br /> موسوی با بیان این که هیچ نوع سانسور و تابویی برای استفاده از نیروهای قومی ندارم و تمام تلاش خود را در این زمینه به کار میگیرم، اظهار کرد: توجه به کرامت انسانی، حلال بسیاری از مشکلات سیاسی و فرهنگی ماست.<br /> وی با تاکید بر اینکه نگاه امنیتی نسبت به قومیتها را باید کنار بگذاریم، افزود: چگونه میخواهیم زندگی کنیم؟ با قرار گرفتن اقوام و فرهنگها در مقابل هم یا قرار گرفتن اینها در کنار یکدیگر؟ ما باید به تنوع کشور به دید فرصت نگاه کنیم. من خبر دارم که حتی در رابطه با مسائل اقتصادی هم دید امنیتی وجود دارد و این مساله باید تغییر کند.<br /> نخستوزیر دوران دفاع مقدس در ادامه تاکید کرد: سرنوشت ایران و کردستان فقر نیست و اگر مشکلی هم هست از ضعف مدیریت است.<br /> موسوی با بیان اینکه دولت یا نباید قول بدهد یا اگر قول میدهد باید به آن عمل کند، تاکید کرد: این ویژگی یک حکومت قانونمدار است که در آن هر دولتی برنامههای دولتهای قبل را پیگیری کند و به طور سلیقهیی یا به این دلیل که با دولت پیشین اختلاف داریم عمل نکند.<br /> او با بیان اینکه امروز در سطح کشور هیچ پروژه وسیعی که فارغ از عمر دولتها انجام شود نداریم، افزود: آذربایجان در قدیم دروازه ورود فرهنگها و کالاهای مختلف به داخل کشور بود. اگر از این ظرفیت به خوبی استفاده کنیم نه تنها مشکلات این منطقه بلکه مشکلات کل کشور را میتوانیم بهبود بخشیم.<br /> این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه گفت: متاسفانه به برنامهریزی، نیروی انسانی و نیروهای متخصص پشت کردهایم و در عوض دولت به استانهای مختلف مراجعه میکند و در یک نشست و برخاست مثلا 200 پروژه را تصویب میکند. آیا کشت و صنعت و پتروشیمی در این منطقه و سیاست خارجی که بتواند این منافع را کسب کند مهمتر است یا اینکه کارهایی برای رضایت آنی مردم انجام دهیم و یا کاری کنیم که مردم برای ما هورا بکشند؟<br /> موسوی با بیان اینکه باید به دنبال طرحهایی باشیم که فارغ از عمر دولتها نتیجه بدهند، یادآور شد: برای مثال طرح عسلویه برای متحول کردن جنوب در زمان آقای خاتمی شروع شد و 60 هزار نفر کارگر داشت ولی امروز همین مجموعه کمتر از 10 هزار نفر کارگر دارد. تاسیس دو یا چند ورزشگاه یا امثال اینها مشکلات منطقه ما را حل نمیکند، بلکه باید به حل مشکلات کلان بپردازیم. یکی از طرحهای من برای حل این مشکلات، ایجاد نهادهایی نظیر مناطق آزاد برای توسعه غرب، شرق و جنوب کشور است.<br /> نخست وزیر دوران دفاع مقدس در بخش دیگری از سخنانش به گلایههای مطرح شده از تعطیلی نشریات و پایین آمدن میزان نشر کتاب اشاره کرد و گفت: توسعه کتاب و نشر در کردستان را یک فرصت میدانم. کم شدن و تعطیلی نشریات را نه تنها به ضرر کردستان بلکه به ضرر کل کشور میدانم و معتقدم که ما نباید از نشریات ترس داشته باشیم. آیا باید آغوش ما برای استعدادها باز باشد یا اینکه آنها را در جهت محدودیت پیش ببریم؟<br /> وی در ادامه گسترش فعالیت اختیارات شوراها در زمینههای مختلف را موجب استفاده بهتر از نیروهای بومی و حل مشکلات در این زمینه دانست و افزود: اینکه تصور بشود میتوانیم تعهداتی بدهیم و بعد آنها را فراموش کنیم یا عمل نکنیم اشتباه است و من تعهدی نمیدهم که نتوانم بر روی آن بایستم. من همه تلاش خودم را برای اجرای قانون اساسی میکنم و بر روی این مساله خواهم ایستاد.<br /> موسوی حذف نگاه امنیتی نسبت به این منطقه و ایجاد معاونتی تحت عنوان حقوق شهروندی در ریاست جمهوری را از جمله برنامههای خود برای دولت آینده عنوان کرد.<br /> نخستوزیر دوران دفاع مقدس در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: جوسازیهای مختلفی در این ایام صورت گرفته است و برخی شایعه کردهاند که در صورتی که من رییسجمهور شوم تمام تعهدات دولت فعلی را بر هم میزنم؛ در حالی که هر دولتی که روی کار بیاید موظف است تمام تعهدات دولت قبلی را پیگیری کند. بنابراین تعهدات را دنبال خواهم کرد و اگر نیاز به بهبود یا انجام پروژههای اساسیتر باشد قطعا این مساله را پیگیری میکنم./<br /> <br /> <br /> <br /> -- <br /> dana
هیوا از کرماشان نمی دانم کاندیدا هایی راکه اقوام ومذاهب مختلف ایران را جهت رعایت حقوق قانونی از دست رفته انهارا شعار تبلیغاتی خود کرده اند ایا یعنی از اختییارات رئیس جمهور درایران اطلاع ندارندکه چنین وعدهای را به این اقوامها می دهند ایا نیست قدرتی بالاتر که تعین تکلیف کند برای ایشان چون قانون هما ن قانون سی سال پیش می باشد که حتی یک ماده ان از حقوق یا د شده را اجرا نکر دن ایا کاندیداهای امروز همان مدیران شناخته شده سی سال پیش نیستن تافضا چنین باشد اجرا شدن محال است چون رئیس جمهور در ایران دارای اختیاراتی نیست در برابرقدرت بالاتر ما ها به عنوان یک شهروند حق انتخاب راداریم اما بعلت نداشتن کاندیدا مورد نظر حق انتخاب را از ما سلب کرده اند
من کروبی را بهتر می دانم. دست کم او اصلاح طلب می نماید اما موسوی یک اصلاح طلب اصولگرا!
http://کروبی.net/?p=1<br /> به نام خدا <br /> <br /> جناب آقای موسوی ، کمی هم پاسخگو باشید! <br /> <br /> <br /> <br /> <br /> 1- جناب آقای موسوی ،شما در تاریخ 9/5/1362 می گفتید : باید میان استقلال و رفاه یکی را انتخاب کرد .آیا امروز هم اینگونه می اندیشید ؟ <br /> <br /> 2- آقای الیاس حضرتی عضو حزب اعتماد ملی گفته اند : عدم ارائه برنامه مدون در انتخابات توسط آقای میرحسین ،نشانه ضعف مدیریتی و برنامه ریزی ایشان است .نظر حضرتعالی چیست ؟ <br /> <br /> 3- آیا با کاهش سن رأی دهندگان مخالفید؟ این موضوع در زمان دولت آقای خاتمی هم اتفاق افتاد (چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1380 در مجلس ششم). در آن زمان نظرتان چه بوده است؟ <br /> <br /> 4- با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در روز اول سفر به کردستان و تأکید سخنگوی شورای نگهبان مبنی بر خلاف قانون بودن تبلیغات برخی از کاندیداها ،حضرتعالی که یکی از معضلات کشور را بی حرمتی به قانون می دانید ،چه پاسخی نسبت به رفتار تبلیغاتی خویش دارید؟ <br /> <br /> 5- آقای ابطحی گفته اند : چگونه می شود که برخی از حامیان آقای موسوی از آقای کروبی می خواهند که استعفاء دهد ،با اینکه ایشان شش ماه قبل از آقای موسوی به صحنه آمده اند ؟ <br /> <br /> 6- جناب آقای موسوی ،شما با صراحت گفته اید : نظارت استصوابی را قبول ندارید و می دانید مقام معظم رهبری در تاریخ 28/2/1387 فرمودند :« جنجال علیه نظارت استصوابی یک از مباحث بی مبنا و بی ریشه است که با هدف تضعیف شورای نگهبان و نفوذ دادن عناصر مخالف اسلام ،امام و نظام قانونگذاری کشور انجام می شود .» برای این تعارض قطعی و آشکار چه پاسخی دارید ؟ <br /> <br /> 7- جناب آقای موسوی ،اخیرا آقای رضائی گفته اند : در دو مورد برای شما نزد حضرت امام وساطت کرده اند. آیا می توانید در این خصوص با توجه به اعتقاد حضرتعالی به گردش آزاد اطلاعات و محرم دانستن مردم ،توضیح دهید . <br /> <br /> 8- شما در یکی از سخنرانی هایتان گفته اید من در 20 سال گذشته سکوت نکرده ام بلکه رسانه ای در اختیار نداشته ام !با توجه به گستره عالم ارتباطات در عصر ما کما اینکه الان کلمه سبز را منتشر کرده اید ،پذیرش این سخن کمی دشوار است .لطفا توضیح دهید . <br /> <br /> 9- جناب آقای موسوی ،شما اعلام کرده اید که نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مبنی بر نامشروع بودن سازمان مجاهدین انقلاب،سیاسی می باشد و این سازمان از نظر من رسمی است !پس از اعلام نظر شما حجه الاسلام کعبی ،یکی از اعضاء جامعه مدرسین با رد سخن شما بیانیه جامعه مدرسین را کاملا فقهی دانسته اند ،نظر حضرتعالی چیست ؟ <br /> <br /> 10- آقای موسوی شما در جمع مردم پاکدشت گفتید : کشوری که تعامل درست با جهان دارد نباید دشمن تراشی کند .آیا بیاد دارید که در 12 آبان 1361 درباره تسخیر لانه جاسوسی گفتید :« تسخیر لانه جاسوسی باب تازه ای در مبارزات ضد استعماری ملل تحت ستم گشوده است» آیا حضرتعالی دشمن تراشی می کردید ؟ <br /> <br /> 11- آیا وقتی که شما در تاریخ 14/4/1363(روزنامه اطلاعات) می گفتید : « دبیر کل اپک یا باید از ایران انتخاب شود و یا اصلا انتخاب نشود !» دشمن تراشی می کردید ؟ <br /> <br /> 12- آقای موسوی ،شما با ادبیات خشونت آمیزی در تاریخ 6/2/1361 می گفتید : « دولت تحمل هیچ بی قانونی را نخواهد کرد ، ما اول با نصیحت و سپس با قوه قهریه هر نوع حرکت ضدانقلابی را خواهیم کوبید » اکنون چه تضمینی وجود دارد که پس از تکیه زدن بر اریکه قدرت مجددا بر طبل نفرت نکوبید ؟ <br /> <br /> 13- آقای موسوی ،چرا نیامده از ابزار خشونت و تهدید استفاده می کنید .شما در دانشگاه گیلان گفته اید : امیدوارم که دیگر نپرسند چرا استعفاء داده ام تا مجبور نشوم که ابعاد دیگر استعفایم را بشکافم که بنفع بعضی ها نخواهد بود ! <br /> <br /> 14- جناب آقای موسوی چرا دکتر سروش که از متفکران و تئورسینهای جبهه اصلاحات است ،بجای حمایت از حضرتعالی از آقای کروبی حمایت کرده اند ؟ <br /> <br /> 15- جناب آقای موسوی ،با توجه به اینکه حضرتعالی از اعضاء هیئت موسس دانشگاه آزاد اسلامی هستید ،نظرتان در رابطه با مدیریت آقای جاسبی چیست ؟چرا برخی از حسودان ،مزاحم این مدیر منحصر به فرد و لایق می گردند ؟ <br /> <br /> 16- نظر شما در مورد اعلام حکم اعدام سلمان رشدی توسط حضرت امام (ره) چیست؟ آیا به عنوان یک مقلد امام هنوز هم خود را به این فتوا پایبند میدانید و در جهت اجرایی کردن آن اقدام خواهید کرد؟ <br /> <br /> 17- بنا به تصویب طرحی در مجلس، مصوبات هیأت وزیران باید به تأیید رئیس مجلس نیز برسد. نظر شما در مورد این موضوع و رابطه آن با بحث تفکیک قوا چیست؟ در صورت انتخاب شدن، با این موضوع چگونه برخورد خواهید نمود؟ <br /> <br /> 18- با توجه به اینکه گفتهاید در دولت وزیر میلیاردی نخواهید داشت، نظرتان در مورد هزینه چند میلیاردی تزئین اتاق آقای خرم در دولت آقای خاتمی چیست؟ و واکنش شما در آن زمان به عنوان مشاور آقای خاتمی چه بود؟ <br /> <br /> 19- نظر شما در رابطه با 20 روز استعفای نمایندگان مجلس ششم از جمله آقای بهزاد نبوی (از وزرای کابینه شما) و مخالفتهای آقایان خاتمی و کروبی با این مقوله، چه میباشد؟ <br /> <br /> 20- در صورتی که به وزرای مورد نظر شما، رأی اعتماد داده نشود، از ریاست جمهوری استعفا نمیدهید؟<br />
مطالب جالبی را در این سایت در مورد انتخابات بخوانید.<br /> http://www.mojahedin-enghelab.net/
با سلام <br /> جامعه "کرد" و "اهل سنت" ایران پس از گذشت سی سال مذاکره، مجادله ، حضور واستقامت به این نتیجه رسیده اند که جریان اصلاح طلبی با این روند و فرمول نه آنکه کار ساز و نتیجه بخش نخواهد بود ، بلکه موجب فوت زمان ، سرمایه و انرژی فکری و انسانی "کردها" خواهد بود به نظر نگارنده تا زمانی فعالان مدنی کرد یا به اصلاح خودشان ، اصلاح طلبان ، به طور مستقل، استقلال فکری، راهکردی و .... نداشته باشند و به صورت مرکزیتی واحد و منجسم در نیایند ، این هیاهو ها جز هضم شدن در اصلاح طلبی مادر و مرکزی چیزی در بر نخواهد داشت-چراکه خواسته های ما بسی متفاوت تر از جریان اصلاح طلبی می باشد . بنا براین چنین انتخاباتی هیچ ربطی به جامعه " کردها" و اهل سنت " نداشته و ندارد چرا که حداقل توقع ما که داشتن انتخابا تی آزاد با نامزد ی یک کاندیداتور مستقل و خودی می باشد نادیده گرفته می شود ، چه برسد به دیگر خواسته ها !<br /> <br /> حال یک سوال از این اصلاح طلبان کرد:<br /> <br /> <br /> آیا تجربه ثابت نکرده است افرادی که وارد میدان اصلاحات( به معنای خودتان) شده اند یا در باتلاق آن هضم شده و راه باز گشت نداشته و به اصطلاح " خودی" گشته اند و یا دهنش دوختند؟؟؟؟؟ بنابر چنین وضعی عقل سلیم به نظر آقایان چه حکم می کند؟؟؟<br /> <br /> م- سلیمانی از دیواندره<br /> <br />
نامهی سرگشادهی علما، مدرسان علوم دینی کردستان به رهبری انقلاب <br /> <br /> روز سهشنبه 29/2/1388 علما و دانشآموختگان علوم دینی اهل سنّت کردستان در نامهای سرگشاده خواستههای جامعهی اهل سنت ایران را با رهبری انقلاب در سقز در میان گذاشتند.<br /> اصل ماجرای مصوبهی شماره 613 شورای عالی انقلاب فرهنگی دربارهی ساماندهی مدارس علوم دینی اهل سنّت یران را از آبانماه86 با هم مرور میکنیم.<br /> حوزههای علوم دینی در طول قرون متمادی توانستهاند نقش خود را در راستای تبلیغ و تعلیم دین مبین اسلام ایفا نمودهاند. یکی از بارزترین شاخصههای حوزههای علوم دینی-چه شیعه و چه سنی- پویایی و استقلال مالی، برنامهریزی آموزشی و اداری آنها بوده است. ناگفته پیداست که استقلال ذاتی و وابسته نبودن به قدرت دولتی، عامل مهمی در تربیت نخبهها و نقش آنان در تبلیغ و دعوت دینی علمای عامل در میان تودههای مردم بوده است. <br /> از روزگارانی بلند در بین مسلمانان اهل سنّت «جامعة الأزهر» و در میان مسلمانان اهل تشیع، «حوزهی علمیهی قم» که توسط مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(مؤسس) تأسیس شد، علمدار و واجد استقلال از دولت بودهاند. هنوز چند صباحی از روزهای خوش انقلاب ملت ایران نگذشته بود که با تأسیس نهاد غیرقانونی «مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور» استقلال ذاتی مدارس و حجرههای بیبضاعت، امّا مستقل و مردمی مناطق اهل سنّت مخصوصاً کردستان به طور نسبی خدشهدار شد. با این اوصاف علیرغم فشارهای موجود در مصوبهی 613 مورخهی 8/8/1386شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص به اصطلاح ساماندهی مدارس علوم دینی اهل سنّت، استقلال مدارس علوم دینی اهل سنّت به کلّی زیر پا نهاده شده است. <br /> همانطوریکه اطلاع داریم از همان روزهای اول تصویب مصوبهی 613، همهی نمایندگان محترم مناطق اهل سنّت در مجلس شورای اسلامی(فراکسیون اهل سنّت) با ارسال نامهی شماره1326مورخ 17/4/1387به رییسجمهوری، مراتب نگرانی و اعتراض خود را از تصویب مصوبهی مذکور اعلام داشتند و نیز قاطبهی علما و جامعهی اهل سنّت ایران، در این زمینه ابراز نگرانی نمودند.<br /> در راستای لغو مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی اقداماتی دیگری نیز انجام شد؛ از جمله با نمایندگان اهل سنّت در مجلس شورای اسلامی دیدارها و نشستهایی ترتیب داده شد و جهت پیگیری امر، در طول سالهای 87،86و دوماههی اول 88 پیگیریهای مکرری در این راستا انجام شد و نامههای سرگشاده بسیاری برای مقامات بلندپایهی نظام ارسال شده است، اما متأسفانه هیچ یک از این اقدامات تاکنون مثمر ثمر واقع نشده است. در این میان، علمای دینی کردستان نیز همانند سایر روحانیون و علمای اهل سنّت ایران با ارسال تومارها و اعتراضیههایی خطاب به مقام رهبری و ریاستجمهوری، حضور رهبری را در کردستان غنیمت شمرده و مراتب اعتراض و نگرانی خود را از تصویب مصوبهی تبعیضآمیز 613 ابراز داشته و خواهان لغو مصوبهی نامبرده هستند. آنان امروز سهشنبه29/2/1388 در دیدار مقام رهبری از شهرستان سقز، تومارها و نامههای اعتراضی بدون پاسخ خود، نسبت به مصوبهی مداخلهجویانهی شورای انقلاب فرهنگی به رهبری و ریاست جمهوری را دگرباره تسلیم مقام رهبری انقلاب نمودند که در آن سؤالات و خواستههای زیر مطرح شده است: <br /> <br /> 1. چرا حوزههای علمیهی اهل تشیع چه در نظام سابق و چه بعد از انقلاب مستقل بودهاند؛ ولی چنین حقی از اهل سنّت سلب شده است؟ <br /> 2. آیا مصوبهی613 شورای عالی انقلاب فرهنگی نقض آشکار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ویژه اصل 12و نیز نمونهی آشکاری از نقض حقوق بشر و اعلامیهی جهانی حقوق بشر نیست؟ <br /> 3. آیا تصویب مصوبهی مذکور به معنای سلب اختیار و گرفتن ابتکار عمل از روحانیون اهل سنّت نیست؟ <br /> 4. بنا به قانون اساسی رییسجمهور در برابر نمایندگان مردم باید پاسخگو باشد، چرا رئیس جمهور در مقابل خواستههای مردم و یا موکلانشان در مجلس شورای اسلامی به عنوان مظهر ارادهی ملی، در مورد وضعیت اهل سنّت و تصویب چنین مصوبهای به هیچ وجه پاسخگو نبوده و نیست؟ <br /> 5. چرا در مصوبهی مذکور، مدیر مدرسهی علوم دینی اهل سنّت و نیز مسؤول امور مالی و ناظر آن، باید شیعه مذهب باشند؟ آیا رواست که حوزهی علمیهی قم، نجف و ... به وسیلهی یک عالم اهل سنّت اداره یا نظارت شوند؟ <br /> 6. چرا هنگام تصویب این مصوبه، علما و نخبگان اهل سنّت نه تنها در آن دخالتی نداشته بلکه اطلاع هم نداشتهاند؟ <br /> <br /> در قسمت دیگری از تومار اعتراضی خطاب به رئیسجمهوری آمده است: "مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی، با از بین بردن استقلال مدارس علوم دینی اهل سنّت و به دلیل نادیده گرفتن حقوق شهروندی بخش کثیری از ایرانیان، مغایر با قانون اساسی کشور و ناقض اعلامیههای جهانی حقوق بشر است."<br /> علما و مدرسین و هیئت مدیرهی مدارس علوم دینی اهل سنت غرب کشور، مصوبهی 613 شورای عالی انقلاب فرهنگی را دخالت در امور مدارس و معتقدات دینی اهل سنت و سلب استقلال فکری و تضعیف تدریجی آنها دانسته و از خطرات جدی این سیاست، به رهبری انقلاب هشدار دادند. <br /> <br /> در فراز پایانی نامه خطاب به رهبری انقلاب آمده است: «لذا با درک این واقعیت و حسّاس بودن مسألهی فوق، نقش شما در جلوگیری از تفرقه و اشتعال فتنه بیش از پیش احساس میشود، انتظار جامعهی اهل سنّت کردستان و مدیران، مدرّسان مدارس علوم دینی اهل سنّت غرب کشور در راستای حفظ استقلال مدارس علوم دینی اهل سنّت- مانند حوزههای علمیهی اهل تشیع که استقلال آنها یکی از افتخارات این حوزهها در همهی ادوار بالاخص در نظام جمهوری اسلامی بوده و هست- از شما رهبر ارجمند این است که طبق قانون اساسی که ضامن استقلال امور مذهبی مردم اهل سنّت است، از حقوق حقهی آنان دفاع نموده و با دخالت مدبرانهی خود اجازه ندهید، مواد قانون اساسی به ویژه اصل 12 که صراحتاً حقوق مذهبی اقام مختلف ایران را به رسمیت شناخته و احترام مذاهب را منصوص داشته است با تصویب و اجرای چنین مصوبههایی، بیاثر نماند و در نتیجه ابهت و عظمت امت یکپارچهی ایران از بین برود نیز امیدواریم که سخن جنابعالی در این مسئلهی حساس و ویژه نیز همچون موارد گذشته، فصلالخطاب باشد.» <br /> نامهها و تومارهای اعتراضی مدرسان و علمای دینی شهرهای سقز، مهاباد، بوکان، پیرانشهر، اشنویه و تومار و نامه به مقام رهبری علما، مدرسین و هیئت مدیرهی مدارس علوم دینی اهل سنت غرب کشور را مشاهده فرمایید. <br /> http://www.eslahe.com/article1639.html%20-%20نامه%E2%80%8Cی%20سرگشاده%E2%80%8Cی%20علما%20و%20مدرسان%20علوم%20دینی%20کردستان%20به%E2%80%8C%20رهبری%20انقلاب
شش غلط احمدینژاد در یک پاراگراف!<br /> <br /> آفتاب: محمود احمدینژاد کاندیدای ریاست جمهوری انتخابات دهم در سخنرانی که در سمنان محل تولدش صورت داد، گفت: «زمانی که در سعدآباد، آن توافقنامه یک جانبه تحمیلی و نمیخواهم بگویم، ولی ننگین را تنظیم کردند با خود گفتند کار ملت ایران تمام شد. آنها گفتند باید تمام فعالیتها تعلیق و در آزمایشگاهها بسته شود و رشتههای دانشگاهی که مربوط به انرژی هستهای هستند در دانشگاه تعطیل شود. آنها با امضای این توافقنامه جشن و پایکوبی کردند و در آن زمان نخست وزیر معزول وقت انگلیس مصاحبه کرد و گفت ما میوه عراق را در سعدآباد چیدم». [+]<br /> <br /> در این پاراگراف احمدینژاد شش اشتباه فاحش را صورت داده که خدا کند عمدی نباشد. در غیر اینصورت یا ایشان دروغ گفتهاند که در این حالت از شرایط کاندیداتوری ساقط میشوند و یا غلط به عرض ایشان رسانیدهاند که در این صورت نیز مدیریت ایشان زیر علامت سوال قرار میگیرد. <br /> <br /> این شش اشتباه و یا خدای ناکرده دروغ عبارتند از: <br /> <br /> 1- آنچه در سعدآباد اتفاق افتاد توافقنامه نبود بلکه یک بیانیه بود. شاید ایشان (احمدینژاد) تفاوت بین توافقنامه و بیانیه را به خوبی نمیدانند و بهتر است دوستان وزارت خارجهای ایشان این تفاوتها را به ایشان تبیین کنند. <br /> <br /> 2- در سعدآباد هیچ توافقی مبنی بر تعلیق صورت نگرفت. در سعدآباد جمهوری اسلامی ایران پذیرفت که داوطلبانه میتواند تعلیق محدود را برای مدتی که خود میخواهد برای اعتمادسازی انجام دهد. در این مذاکرات ایران داوطلبانه بودن تعلیق را به آنها تحمیل نمود در حالی که قطعنامه آژانس آن را الزامی کرده بود.<br /> <br /> ایکاش احمدینژاد به اسناد این مذاکرات رجوع میکرد و سپس لب به سخن میگشود. <br /> <br /> 3- مذاکره حول محور تعلیق موقت، صرفا روی محور نطنز بود و اینکه ایشان فرمودهاند تمام فعالیتهای آزمایشگاهی بسته شود جای تعجب است چون بعد از سعدآباد فعالیت اصفهان و (u.c.f) ادامه یافت و قطعهسازی و مونتاژ نیز ادامه پیدا کرد. <br /> <br /> 4- در مذاکرات هیچ بحثی از آزمایشگاهها نبوده و اینکه گفتهاند آزمایشگاهها بسته شد، کاملا خلاف واقع و نادرست است. <br /> <br /> 5- اینکه آقای احمدینژاد گفتهاند «رشتههای دانشگاهی مربوط به انرژی هستهای در این مذاکرات توافق شده بود که تعطیل شوند» نیز کذب محض است. در این مذاکرات هیچ کجا بحث در خصوص موارد دانشگاهی صورت نگرفت و همه دانشگاهها و ملت ایران شاهد است که هیچ رشته دانشگاهی تعطیل نشد بلکه موضوع محدودیت تحصیلی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور فقط در قطعنامههای شورای امنیت و آن هم در دوران خود آقای احمدینژاد صورت گرفته که طی این قطعنامهها دانشجویان ایرانی را محروم از تحصیل در رشتههای مرتبط با موضوع هستهای کردهاند. <br /> <br /> باز ایکاش آقای احمدینژاد به قطعنامههای صادر شده در دوران خود نیم نگاهی میکردند که خدای ناکرده دروغی از زبان ایشان ولو به طور سهوی جاری نشود. <br /> <br /> 6- بحث بیانات نخستوزیر معزول وقت انگلیس هم تا جایی که بنده در کلیه اسناد و اینترنت جستجو کردم هیچ مطلبی را نه آن زمان و نه از آن زمان تاکنون ندیده و نشنیدهام. به جا است که آقای احمدینژاد از مشاوران اطلاعاتی و مطبوعاتی خود بخواهند تا یکبار دیگر کلیه اخبار تلکسها و حتی میلهای خودشان را نظاره کنند تا اگر سندی در خصوص این گفتهها یافتهاند ما را نیز مطلع نموده؛ چرا که توهین به ملت را به زبان دشمن گذاشتن کار شایستهای نیست. <br /> <br /> به هر حال بد نیست آقای احمدینژاد در سخنرانیهای تبلیغاتی خود به گونهای بیان برانند که در صورت نیاوردن رأی مجبور به پاسخگویی به این سخنان خدای نکرده دروغ نگردند. <br /> <br /> در تمام این مذاکرات که مقام معظم رهبری در جریان ریز آن بودهاند این موارد گفته شده یافت نمیشود و اگر این چنین میبود هیچگاه معظم له تن به این به تعبیر آقای احمدینژاد «توافقنامه (مذاکرات) ننگین» را نمیدادند. <br /> <br /> مقام معظم رهبری چند هفته بعد از مذاکرات سعدآباد در ملاقات کارگزاران نظام با ایشان، از روند فعالیت هستهای دفاع فرمودند.
هیرۆ گیان گهرچی تهمهنت زیاتر پیشان دهدا، بهڵام پێموایه، هێشتا بۆ جهنابت زوویه واریدی سیاسهتو نهزهردانی سیاسیی بی، دهرسهکانت باش بخوێنه؛ ئێستا بۆ ئێوه باشترین ئیش دهرس خوێندنو وهرگرتنی زانستهکانه ئهگهر ئاوا وریایانه بچێ پێشهوه داهاتوویهکی ڕوونت ههیه.<br /> ههر بژی
انتخاب موسوی ما را یک قدم به مرحلهی استیفای حقوق ملی- مذهبیمان نزدیکتر میکند.<br />
عبدالکریم سروش:<br /> <br /> http://apr30.oneclickguide.com/index.php?url=5f89YT923L6LtVwjjKUkMVgGjvWJF4HA%2Bq8XQ1hUP1DMLxJQxini9CZJZGxff7GTSgc5T3HOTSdCkdseXmQprxVZOhkWY4YcPeHFtlbWgjmu<br /> <br /> از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین. آخر او میتوانست به این خفته پریشانگو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاهها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگی را (برای گشودن دانشگاهها) امام خمینی بنیان نهاد، نه سروش. و لذا آن «شناعت و سخافت و تقلید مضحک» (به زعم او) کار دیگری بود نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگی هفت عضو داشت (و اینک 30 عضو) نه فقط یک عضو و آن هم سروش. و آقای میرحسین موسوی، از 30 سال پیش عضو ستاد انقلاب فرهنگی بود و امروز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، نه سروش که 26 سال پیش استعفا داد (و تنها عضو مستعفی ستاد بود). ستاد انقلاب فرهنگی همهگونه شیخی داشت جز سروش، که نه روحانی بود و نه کهنسال و نه کهنهکار سیاسی. از دکتر شریعتمداری گرفته (متولد 1302) که شیخوخیت سنی داشت تا احمدی، باهنر، مهدویکنی، جلالالدین فارسی و حسن حبیبی (متولدان 1312) که مشایخ درجه دوم بودند. نه سروش که متولد 1324 بود و جوانترین عضو ستاد. و آوازه اجتماعی و شیخوخیت سیاسی هم با آن مشایخ بود نه سروش، که تازه از گرد راه رسیده بود و به حکم امام برای خدمت به فرهنگ، در آن ستاد بدون ستاندن قرانی مزد، شبانهروزعرق شرافت میریخت. و شیخ روحانی ستاد هم حجتالاسلام باهنر و مهدوی و املشی و احمدی و خوشوقت بودند نه سروش. و باری اگر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ کسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود که پارهای از جلسات ستاد در دفتر نخست وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا میشد. و علاوه بر میرحسین، خاتمی و احمدی و شریعتمداری و صادق واعظزاده و... در آن حضور داشتند و گواهان این امرند. و باری شیخ ستاد بودن نه حسن است، نه عیب. آنکه عیب است دروغ زنی و دریوزگی و چاپلوسی کردن و سابقه استالینی داشتن و فرصتطلبانه ژست آزادیخواهی گرفتن است. تعجب من این است که چرا مهندس موسوی پرده از این راز ساده بر نمیدارد و نقش خود در ستاد انقلاب فرهنگی و نظر خود را درباره آن نمیگوید تا پریشان گویان، بیش از این سمپاشی و فحاشی نکنند.<br /> نیز خوب بود مهندس موسوی به آن خفته پریشانگو آموزش و هشیاری میداد که وقتی امروز در تلویزیون میگویند وزارت ارشاد به آییننامه انقلاب فرهنگی عمل میکند (که به گمان وی غیرقانونی است) و سانسور کتاب میکند، این آییننامه دستپخت همین شورای انقلاب فرهنگی است که اینک برپاست و میرحسین و حداد و داوری و کچوئیان و رحیمپور ازغدی و... اعضای آنند. نه دست پخت ستاد انقلاب فرهنگی که 26 سال است دار فانی را وداع کرده و استخوانش را خاک خورده است. و اگر آن پریشانگوی بیخبر، شکوهای از ارشادیان دارد به مهندس موسوی شکایت کند که آییننامه برایشان تنظیم کرده است نه سروش که خود قربانی آن آییننامههاست و کتابهایش در ارشاد غمباد کرده است.<br /> حالا بنگرید خفته در غاری که فرق انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی را نمیداند و اعضایشان را نمیشناسد و از کارهاشان خبر ندارد و دیروز و امروز را به هم میبافد و زمان را در مینوردد و دروغ بر دروغ میانبارد و جهل بر جهل میتند، چون ماموری نامعذور به امید پاداشی موعود حمله بر معلمی یک قبا میآورد که از دیدگاه استالینی، جز استقلال رای و مسلمانی و دموکراسیخواهی (و لابد عدم حمایت از میرحسین موسوی) جرمی و خطیئهای ندارد. و حتی نزاکت و ادب مقام را نگاه نمیدارد و به میزبان خود که همان شیخ انقلاب فرهنگی است توهین میکند و اینقدر نمیداند که این میزبان که دولتآبادی به حمایت و ترویجاش برخاسته، 30 سال است که عضو آن ستاد و شورا بوده است و امضاکننده همان آییننامههای «غیرقانونی» است که وی از آنها میخروشد و میگریزد و پیرو و مرید و مقلد و فدایی همان امامی است که بنیانگذار انقلاب فرهنگی است و «مقلد مضحک همان شناعت و سخافتی» است که دولتآبادی زبان خود را به لوث کلماتش میآلاید. باری از بانیان آن جلسه جناحی و ستادی و انتخاباتی، و در صدر همه از آقای میرحسین موسوی نیز باید سپاسگزاری کرد که حق خادمان فرهنگ را چنین میگزارند و به تاوان داشتن رایی مستقل و مشروع، آنان را پیش گلادیاتورها میافکنند و پوست و پوستینشان را میکنند و هلهلهکنان قصهاش را بر سر بازار و برزن میگویند و در رسانههای خبری خود میآورند. اما مباد از یاد ببرند که ناقدان را خوراک درندگان کردن، تصویر موحشی است که هیچگاه از یاد جوانان این دیار نخواهد رفت، شاید آبی به آسیاب آرا بریزد اما آبرویی تحصیل نخواهد کرد.<br /> مرا هر آینه خاموش بودن اولیتر<br /> که جهل پیش خردمند، عذر نادان است<br /> و ما اُبَرّیَ نَفسی وَ ما اُزَکّیها<br /> که هرچه نقل کنند از بشر در امکان است<br /> مریلند - اردیبهشت 1388<br /> <br />
سروش برخلاف دوستانش بر آن نیست که رئیس جمهور باید متخلق به اوصاف روشنفکری باشد، بلکه انتظار او از رئیس جمهور این است که «فضا اندکی باز بشود که اهل اندیشه و اصلاح بتوانند در جامعه مدنی کاری بکنند. مطبوعات قدری آزادتر باشند، مردم کمی آزادتر باشند و سایه ترس از روی سر مردم کنار برود. قوه قضائیه قدری پاکیزه تر بشود.» بر اساس چنین پیش فرضی به باور سروش،کروبی بهتر از موسوی می تواند فضای بازی ایجاد کند که جامعه مدنی در آن تقویت و دموکراسی نهادینه شود .<br /> <br />
یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد. <br /> <br /> روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست»<br /> <br /> سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم»<br /> <br /> سن پیتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»<br /> <br /> سناتور گفت «اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم»<br /> <br /> سن پیتر گفت «می فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»<br /> <br /> و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین ... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند. <br /> <br /> در آسانسور که باز شد، سناتور با منظرهء جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و همراه با دختران زیبا رقص گرم و لذت بخشی داشتند. <br /> <br /> به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. راس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت. <br /> <br /> بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟ <br /> <br /> سناتور گفت «خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم» <br /> <br /> بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند. سناتور با تعجب از شیطان پرسید «انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟ آن سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟ ...» <br /> <br /> شیطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز تبلیغات بود... <br /> <br /> امروز دیگر تو رای دادی».! <br /> <br />
آیا – چنان که درباره برخی تکنوکراتهای حامی شیخ معروف است – قرار است سروش، این قدرتمند بیمسند، پس از پیروزی احتمالی شیخ بر مسندی بنشیند و حتی حکم مشاورهای بگیرد؟ حاشا که سروش را اگر با شهریاری و حکمرانی نسبتی بود در دوره اوج انقلاب فرهنگی بر مقام وزارت مینشست و اگر با سیاستورزی تمام عیار میلی بود دردوره اوج اصلاح، پیشنهاد نامزدی پارلمان را میپذیرفت تا اگر ماکسیمگورکی انقلاب ایران نشد، اسلاوهاول اصلاحطلبان شود. اما سروش هرگز در رد کرسی قدرت تردیدی نکرد.<br />
Re: رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی با مسؤولین س (امتیاز: 0) <br /> توسط بی نام در تاریخ یکشنبه، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۸ <br /> خدمت مسئولین بزرگوار جماعت دعوت و اصلاح<br /> با سلام<br /> نظر شما نظر ما نیز هست<br /> رای ما پشت رای شماست<br /> اما امیدوارم با همان ظرافت و تیزبینی قبلی این انتخابات را بسنجید و کاندیدای اصلحی که بیشترین دستاورد را برای اهل سنت و هم چنین همه قومیتها چه سنی و چه شیعه که مدتهاست از حق خود محروم بوده اند در پی داشته باشد و با ورود عاجلانه و تصمیم شتاب زده موجب پایین آوردن جایگاه جماعت نشوید.<br /> نصیحت ها و انتقادات ما نیز همراهتان خواهد .<br /> همانگونه که در کلاسها تربیتی خود جماعت یادمان داده است. پس حامی و ناقدتان خواهیم بود و خواهیم ماند. <br />
یشنهاد می کنم بخشی برای نظر سنجی افراد در مورد رای آ»ها به نامزدها انتخاب کنید.<br /> من فکر می کنم کروبی بهتر است.
نامه ای به اهل سنت ایران در مورد انتخابات ریاست جمهوری ازطرف دانش آموزی دختر (سنی مذهب کرد)سال سوم راهنمایی<br /> من معتقدهستم که درانتخابات ریاست جمهوری نباید شرکت کنیم.زیراآنان که خودراکاندیدکرده اندهمه برضدسنی هاهستند.<br /> .حالاکه چندروزمانده به انتخابات همه ی نامزدهادارندخودشیرینی می کنندوتوجه ماوهم نوعانشان رابه خودجلب می کنند. <br /> مثلااحمدی نژادرئیس جمهورحال روی زمین می خوابدومانندماساده زندگی می کنند<br /> وقتی یکی از همنوعان ما(سنی مذهب )خود را کاندید می کند تایید ش نمی کنند ما باید سکوت خودرا در مقابل شیعیان بشکنیم چرا ما نباید از خود دفاع کنیم ؟چرا ما به خوداجازه دهیم که آنها به حضرت عمر(رض) ولد زنا بگویند؟ چرا آنان به مذهب ما توهین<br /> می کنند؟به نظر من در انتخابات شرکت نکنیم زیرا آنان که مشکلات ونارا حتیهای ما را نمی دانند وما را درک نمی کنند
سلام خواهر من !<br /> آفرین و مرحبا بر تو دانش آموز اگاه، تا سیاستمداران!!!!!!!!!
این مدت سعی کنید خیلی زودتر از قبل مطالب را اپ کنید و نظرات و پیامها را قرار بدید تا جایی برای اظهار نظر ازادانه به وجود اید.
صفر و صد یا کمی بهتر؟از محسن مخملباف<br /> <br /> محسن مخملباف<br /> <br /> <br /> - یاد روزی افتادم در دوره انتخابات آقای خاتمی، ماچند تا مسافر درون یک تاکسی نشسته بودیم و بحث انتخابات خیلی داغ بود و راننده که جوانی بود و به نظر میآمد تازه گواهینامه گرفته، و هیجان زده بود. و از خوشحالیِ گواهینامهای که گرفته بود، بین مسافرها شیرینی پخش میکرد، اما بی اعتنا به قوانین، با یک غرور زیاد، به شکل خطرناکی رانندگی میکرد که نگو و نبین. مسافرها هم بیخبر از خطر، سرگرم بحث داغ انتخابات بودند. در بین مسافران زنی بود که میگفت: «من رای نمیدهم و برایم فرقی نمیکند که چه کسی بر سر کار بیاید... من زندگی خودم را میکنم». در همین لحظه ماشین تصادف کرد و سر من و این خانم به شیشه خورد. و هر دو از درد سرمان را گرفتیم. آن خانم که وضعش از من بهتر بود، شروع کرد بر سر راننده جوان فریاد زدن، که «اگه میدونستم رانندگی بلد نیستی، اصلا سوار ماشینات نمیشدم». من کمی که دردم آرام شد و خون سرم را که پاک کردم، گفتم: «خانوم شما که از تجربیات درس میگیرین، لطفا در انتخابات شرکت کنین و به کسی که فکر میکنین حتی یک کمی بهتره رای بدین، و نذارین ماشین مملکت به دست یک رانندهای که ناشیه و تجربه نداره و قوانین رو رعایت نمیکنه بیفته، و زندگی من و شما و70 میلیون ایرونی دیگه رو به خطر بندازه». <br /> - منتقدین خاتمی صفر و صدیها بودند. آنها که میگفتند چون خاتمی ما را به صد در صد خواستههایمان نرساند، پس به هیچ درد نمیخورد. آنها چون به صدی که میخواستند در دوره خاتمی نرسیدند، پس انتخابات را تحریم کردند و به موقعیت صفرِ احمدی نژادی در 4 سال گذشته رسیدند. اکنون دوباره یک فرصت دیگر است که میتواند بر تاریخ ایران، حداقل 4 سال، و حداکثر خدا میداند تا کی! اثر کند. آنها که پای صندوق نمیروند، سهم خود را از وضعی که بعدا پیش میآید، فقط در خیال خود کم میکنند. و میخواهند اگر دوباره وضع صد در صد مطلوبی پیش نیامد، بگویند: ای بابا! تقصیر ما نبود. ما که اصلا در انتخابات شرکت نکردیم. در حالی که شرکت نکردهها، نقش بیشتری در انتخاب احمدینژاد داشتند تا شرکت کردهها. احمدی نژاد از رایهایی که به صندوق ریخته شد، بر سر کار نیامد. او از فرصت رایهایی که من و تو به صندوق نریختیم، پیدایش شد. آمار نشان میدهد که ماهایی که در دور دوم قهر کردیم و پای صندوقها نرفتیم، تعدادمان از آنها که به احمدی نژاد رای دادند، بیشتر بود. من خودم وقتی قلم را برداشتم تا این مطلب را بنویسم، فکر منفی همیشگی به سراغم آمد و از خودم پرسیدم: آیا این مطلب، در سرنوشت انتخابات اثر دارد. . . مدتی در فکر رفتم. و دوباره دیدم از خودم سوال صفر و صدی کردهام. حداقل خاصیت این مقاله این است که خودم را متعهد به رای دادن میکند و حتماً، حداقل روی یک نفر از خوانندگان اثر میکند. من اگر به همین دو رای هم دلخوش کنم، خودم را از تفکر منفی صفر و صد نجات دادهام. من به کمی بهتر فکر میکنم. من میخواهم اگر این بار هم اتفاق بد قبلی تکرار شد، به وجدان خودم بگویم: من رای خودم را دادم و در وضع پیش آمده مقصر نیستم. <br /> - می گویند ملتها، مثل آدمها، هر کدام خصلتی دارند. ملت ایران با آن که ظاهر مدرنی دارد و با پول نفت ابزار زندگی مدرن را هم فراهم کرده، اما عقلش سنتی است. ابزار مدرن را دارد، اما فرهنگ استفاده از آن را ندارد. خوشبختانه بلد است از کامپیوتر و هواپیما و مترو برای زندگی بهتر استفاده کند، اما هنوز بلد نیست از صندوق رای، برای تغییر سرنوشتش استفاده کند. حداقل میشود گفت ایرانی در جزییات مدرن شده و در کلیات هنوز سنتی است. اما روزی تغییر سرنوشت با صندوق رای را هم یاد میگیرد. <br /> - سمیرا فیلمی ساخته است به نام "اسب دو پا" قصه بچهای است که دلش برای یک بچه افلیجی میسوزد وآن بچه بیپا را بر دوشش سوار میکند و هر روز به مدرسه میبرد. بعد از مدتی، آن بچهای که بر کول دیگری سوار است، حتی برای کارهای خرد و ریزش هم از کول او پایین نمیآید و باورش میشود که اسبسواری حق او است. و آن کس هم که سواری میدهد، با آن که سختی و ذلت میکشد، اما کم کم به این وضعیت عادت میکند و باور میکند که سواری دادن تقدیر تاریخی او است. و چارهای نیست. تا جایی که رفته رفته واقعاً اسب میشود. در معادله ستمی که در روابط فردی و اجتماعی ما حاکم است، آن که بر ما سوار است و ما که سواری میدهیم هردو مقصریم. <br /> - برای من آقایان موسوی و کروبی هر دو ایده آلند. هر دوی آن ها را از نزدیک می شناسم. با آقای کروبی که سال ها در زندان شاه بودهایم. حتی مدتها دریک سلول بودهایم و روزها و شب های فشار و زندان و شکنجه را در رویای روزی که عدالت و آزادی را خواهیم دید، تحمل میکردیم. آقای کروبی در زندان که بود، قلب بزرگی داشت.. امکان نداشت به یکی از زندانیان توسط یک زندانی دیگر ظلمی بشود و او سکوت کند. حتما مداخله میکرد. من گریه او را زیر شکنجه ندیدم، اما بارها گریه او را برای ظلمی که بر کسی رفته بود، با چشم خودم دیدم. به دوستی که در مجلس سال ها در کنار او بود گفتم: به من بگو آیا او هنوز مرد همان سال هاست و یا حالا که به قدرت رسیده، و رییس مجلس شده فراموش کرده است؟ آن دوست گفت: هنوزهمان آدم است، کسی نیست که دستگیر شود و او بشنود و پیگیر کارش نباشد. من یقین دارم که اگر آقای کروبی رای بیاورد، وضع حقوق بشرکه زخم بیمرهم جامعه ماست، مرهمی و التیامی مییابد و حیثیت از دسترفته بینالمللی ما تا حدود زیادی اعاده خواهد شد. از طرفی او را تنها و بییاور نمیبینم. در کنار او کسانی را میبینم که تهران و ایران نیمه مدرن امروز، از معماری کلان امثال آنها به وجود آمده است. کروبی تجربه مدیریت مجلس را دارد. تجربه اصلاحات را دارد. درد کشیده است و برای آزادی سیلی خورده است و خوشبختانه صفر و صدی نمیاندیشد و اگر به قدرت برسد، نمی خواهد مثل احمدی نژاد کشور را به دست یک جناح بسپارد و بلد است برای حل مشکلات با جناح های مختلف مذاکره کند و مذاکره در دنیای امروز رفتار شهروند متمدن است. <br /> - با مهندس موسوی در سالهای اول انقلاب آشنا شدم. در آن وقت آقای موسوی نقاشی میکرد و استاد تاریخ هنر در دانشگاه تهران بود و خیلی جوان بود که به نخست وزیری رسید. و با آن که بیشتر اهل نظر بود، به قول همسرش، خانم رهنورد، از وقتی نخستوزیر شد، روز به روز حکمت عملیاش بر حکمت نظریاش چربید. از صمیم قلب میگویم: اگر آقای موسوی نبود و حمایتهایی که از داشتن یک سینمای ملی و بینالمللی کرد، امروزه ما صاحب این سینمای بلند آوازه در سطح جهان نبودیم. مهندس انوار و مهندس بهشتی در احیای سینمای ما نقش بنیادی داشتند، اما بدون حمایت همهجانبه مهندس موسوی و پیگیری او این کار عملی نمیشد. <br /> موسوی با آن که شخصاً و قلبا مسلمان و مومن است، اما دین او، دکان کسب او نیست، و در مقام یک نخستوزیر، یک شخصیت ملی است. من در همان سالها از دهان خودش شنیدم که در جواب متعصبی گفت: «من شخصاً مسلمانم. اما نخست وزیر ارمنیها و اقلیتها هم هستم. من وقتی نخست وزیرم، باید به منافع یک ملت بیندیشم، و نه به منافع دار و دسته و صنف و هم مرام خودم».. من مطمئن هستم که اگر مهندس موسوی رای بیاورد، هم اوضاع اقتصادی و هم اوضاع فرهنگی و هنری ایران بهتر از 4 ساله گذشته خواهد شد. و منش او تنشهای بینالمللی را تخفیف خواهد داد. <br /> بعضیها از صندلی ریاست جمهوری اعتبار میگیرند. بعضیها مثل خاتمی به آن اعتبار میدهند. و بعضیها وقتی بر این صندلی مینشینند هیجان زده میشوند. مثل آقای احمدی نژاد که هنوز هیجانزده است. 4 سال است بر این صندلی نشسته هنوز خوشحالیاش فرو کش نکرده. هنوز شیرینی پیروزی در انتخاباتش را پخش میکند. و مدام از معجزه حرف میزند. چون فقط باید یک معجزه اتفاق بیافتد تا کسی مثل ایشان روی این صندلی بنشیند. <br /> درست نقطه مقابلش کسی چون مهندس موسوی است. او با آن که مناسب این صندلی است، اما به آن بیمیل است. مهندس از نشستن روی این صندلی به هیجان نمیآید. چنان که تا 4 سال بعد، از خودش و از معجزهای که او را روی این صندلی نشانده حرف بزند. بیست سال کنار کشیدن او بهترین دلیل برای بیمیلی او به قدرت است. به او رای بدهند، خدمتش را میکند. ندهند، مسئولیت را از دوشش برداشتهاند. و او سرگرم هنرش میشود. <br /> - در اوایل انقلاب او در کار هنر بود. و تمام دوستانش از هنرمندان بودند. و هر لحظه دلش در هوای بودن در آن فضاهای هنری دلخواهش پر میزد و به همین دلیل تا از نخستوزیری کنار کشید، بلافاصله به جمع دوستان هنریاش پیوست و یکسره با آنان بود. اما تا وقتی در پست نخستوزیری بود، از هنرمندانی که حتی از دوستانش بودند و به خاطر آن که حالا او در حکومت بود، فاصله میگرفتند، تشکر میکرد. و میگفت: «استقلال هنرمند در سایه فاصله او از حاکمان است. او میگفت هنرمند زبان درد مردم است. و اگر به حکومت نزدیک شود، کم کم شرم و رودرواسی و چشم در چشمی مانع از آن میشود که هنرمند نقش واقعی خودش را انجام دهد. و به وقت لازم زبان به انتقاد بگشاید». او میگفت: «هنرمند سخنگوی ملت است، نه سخنگوی حکومت». <br /> اگرخود من در فضای آن چنانی آن دوران که شما بهتر از من میدانید چه دورانی بود، جانم را کف دستم میگذاشتم و عروسی خوبان را میساختم و نهادهای امنیتی مرا احضار میکردند و آقایی که برای ثواب بازجویی به همراه 12 بازجوی دیگر در خیابان فاطمی درساختمان وزارت کشور مشغول ثواب بازجویی کردن از من میشدند و فیلم عروسی خوبان را توقیف میکردند، این مهندس موسوی بود که فیلم را در هیأت دولت نشان میداد و به وزرایش میگفت: «اگر هنرمند درد مردم را به ما نگوید تا ما خودمان را اصلاح کنیم، پس ما در کدام آینه عیب خویش را ببینیم»؟ فیلم عروسی خوبان با درد و جرأت من ساخته میشد، اما اکرانش دیگر به حمایت مهندس موسوی بستگی داشت. او مصداق بارز کسی بود که میگوید: «من مخالف فکر توام، اما جانم را میدهم تا تو بتوانی حرفت را بزنی». <br /> - میگویند مهندس موسوی در دوران نخست وزیریاش انقلابی بود. معلوم است که بود. مگر من نبودم؟ و مگر شما، اگر هم نسل من هستید، انقلابی نبودید؟ در آن دوران از راست و چپ همه انقلابی بودند. و مگر 30 میلیون مردم انقلابی نبودند که همه در خیابانها ریختند و انقلاب کردند؟ چرا آلزایمر مصلحتی میگیریم؟ ما مردم ایران چه خوب و چه بد، در سال 57 با اکثریت قاطع انقلاب کردیم و در این تجربه 30 ساله از آنچه کرده بودیم، خودمان هم عوض شدیم. امروزه چه کسی هست که بعد از این تجربه پر فراز و نشیب 30 ساله، شبیه 30 سال پیشاش باشد؟ مهندس موسوی هم عوض شده است. منتها او حتی عوض نشده آن دورانش نیز، از عوض شده امروزه خیلیها بهتر است. او امتحان آزادی خواهی و عدالت طلبیاش را در دوران نخستوزیریاش داده است. فقط او یک اشکال دارد. و آن این است که هنوز شهید نشده. ما ملتی هستیم که تا کسی شهید نشود، قبول نیست. برای ما آزادی خواه کسی است که در زندان است و در حال اعتصاب غذا است. اما همین که آزاد شد، حتی اگر در حال ادامه مبارزه برای آزادی باشد، میگوییم کلک بود، از خودشان است. <br /> وچون ما همیشه صد در صد را میخواهیم، آن هم صدی که فقط در ذهن خود ما درست است، مدام به وضعیت صفر میرسیم. و چون نگاه تاریخی نداریم، مدام تاریخمان تکرار میشود. و چون نگاه علمی نداریم، تجربیاتمان را آزمایش نمیدانیم تا از آن قانون علمی کشف کنیم. همه چیز را بد شانسی یا خوش شانسی میگیریم. اگر انقلاب ایران را آزمایشی میگرفتیم که سی میلیون نگاه علمی نتیجه آن را چه درست و چه غلط بررسی میکند، تا حالا به قوانین خوشبختی اجتماعی خود رسیده بودیم. <br /> چند نفر هستند که به 8 سال اصلاحات به عنوان یک آزمایش علمی اجتماعی دیگر نگاه کنند و از آن آزمایش، قوانین حاکم بر روند حرکت در این جامعه را کشف کنند. هر چند نفر باشند ، یکی از آنها مهندس موسوی است. نگاه او علمی است. و به آزمایش انقلاب و اصلاحات، مثل یک آزمایش نگاه میکند و نه مثل یک رویا و آرمان. برای او آرمان، آزادی و عدالت است. اما انقلاب و اصلاحات، فقط یک آزمایش بزرگ اجتماعی است که باید منتظر نتایج علمی آن بود.. هیچ دانشمندی به آزمایشهایش به دیده شکست و پیروزی و یا آرمان و ایمان نگاه نمیکند. و مگر بشر جز آزمایش راه دیگری برای شناخت علمی داشته است؟ و مگر شناخت جامعه جز از راه سعی و خطا و آزمایش علمی ممکن است؟ <br /> آنها که با انقلاب بدند، طوری غیر علمی از انقلاب حرف میزنند، که اگر میتوانستند یک انقلاب دیگر میکردند. و برای همین از آزمایش ما نتیجه لازم را نمیگیرند و با آن که به آزمایش ما فحش میدهند، دنبال تکرار همان آزمایشند. انگار انقلاب نسل ما بد بود ولی انقلاب نسل آنها خوب است. <br /> از طرفی ما ایرانی هستیم. و ما ایرانیها در سود شریکیم، اما در زیان شراکتمان را به هم میزنیم. تا حالا یک ایرانی را دیدهاید که خودش را در پول نفت سهیم نداند؟ اما تا حالا چند تا ایرانی را دیدهاید که خودش را در انقلاب و به خصوص جنبههای منفیاش سهیم بداند؟ <br /> برای ریاست جمهوری ما یک چهگوارا میخواهیم که ضمناً گاندی باشد و در عین حال مسلمان و شبیه حضرت علی و در عین حال سکولار و حتی لاییک که در متن همه جریانات از اول انقلاب بوده باشد، اما با هیچ کسی، دوستی و یا مراوده و یا دشمنی نکرده باشد، و خیلی هم با تجربه باشد. اما قاطی هیچ جریانی نبوده باشد. و بعد از مدتی طولانی شکنجه و اعتصاب غذا شهید شده باشد. مگر میشود یک شهیدآزادی و عدالت را یافت که رییس جمهور ما شود؟ <br /> - نکته دیگر نقش زن ایرانی است که همیشه از معادله سیاست کلان ما حذف شده است. من تصور نمی کنم به این زودیها حتی وزیر زن داشته باشیم ، چه رسد به این که رییس جمهورمان روزی زن باشد. متاسفانه این وضعیت در دنیای امروز فراگیر است و خاص ایران تنها نیست. جهان معاصر هنوز مرد سالار است. اما در بعضی جاها این مشکل با همسر رییس جمهور حل شده است. در امریکا که کشوری است که هنوز نهاد خانواده در آن مهم است، مردم به اوباما رای می دهند اما همسر او هم بلافاصله در کنار او نقش بانوی اول را عهدهدار می شود. در فرانسه همسر رییس جمهور، یک هنرمند است و نقش بانوی اول را در کنار او بازی میکند.در کنار مهندس موسوی خوشبختانه زن فرهیخته ای به نام زهرا رهنورد حضور دارد که میتواند این نقش را عهدهدار شود. <br /> در قبل ازانقلاب زهرا رهنورد مشهورترین زن هنرمند مسلمان ایران بود. ما در زندان سیاسی مدام درباره یک دختر هنرمند و شجاع ایرانی حرف میزدیم که با جسارت و هنرش غوغا کرده است وهر روز منتظر خبر دستگیریاش بودیم. بعدها که انقلاب شد من یک روز در آسانسور روزنامهای سوار شدم، خانمی به همراه دختر بچه کوچکی سوار آسانسور شد. به رسم آن دوران من سرم را پایین انداختم و چشمم به کفش پاره این خانم افتاد. یک دفعه آن خانم مرا شناخت و پرسید : شما فلانی هستی؟ گفتم: بله و او هم گفت: من هم زهرا رهنورد هستم. گفتم: خوشوقتم و رویم نشد بگویم سالهاست منتظر دیدار شما بودم. <br /> وقتی از آسانسور خارج شدم، فقط آن کفش پاره در نظرم بود. در آن زمان او همسر نخست وزیر کشور بود. امروزه من و شما کفش پاره را ملاک خوبی کسی نمیدانیم، از بس که عوام فریبانه آن را خرج کردهاند. اما در آن روزگار ما شیفته آن داستان حضرت علی بودیم که عدهای جمع شده بودند تا او را به حکومت راضی کنند و او مشغول وصله زدن به کفش پارهاش بود و می گفت: دنیایی که شما به من پیشنهاد میکنید برای من بی ارزشتر از این کفش پاره است. برای نسل ما چنین داستانهایی و چنین بودنیهایی آتش به روحمان می زد. اگر کفش رهنورد که زن نخست وزیر آن دوران بود، پاره نبود، در آن دوران جنگ،کفش 30میلیون ایرانی دیگر باید پاره میبود و کسی به فکر نبود. <br /> اینها اینطور میزیستند تا فراموش نکنند که نماینده کدام ملتند. امروزه ما نه در آن شرایطیم و نه این چیزها آتش در جان کسی میزند. اما انقلاب با این قصههایش بود که جان نسل مرا به آتش میکشید و از داشتن و بودن بینیازمان میکرد. در کنار این سادگی و بی میلی به دنیا، که هم ویژگی رهنورد بود و هم ویژگی مهندس موسوی، یک روح ثروتمند از هنر و فلسفه و مدیریت در آنها وجود داشت و همین بود که آنها را متفاوت می کرد والا خیلیها هستند که ساده زیستند و فقیرانه زندگی میکنند، اما روحشان از زندگی شان فقیرتر است. <br /> مهندس موسوی آنقدر هنرمند است که یک پست سیاسی او را از خود بی خود نکند و با آن که مرد است ، اما در کنار او زنی است که مدام حقوق زنان را به یاد او میآورد. ما ایرانی ها 70 میلیون جمعیت هستیم. نیمی از ما ایرانیها را زنان ایرانی تشکیل میدهند. آنها رای می دهند. آنها در رنجهای ما حتی بیش از ما رنج میبرند، اما هیچگاه در سطح کلان سیاسی نقشی برای خود نمیبینند. برای شرایط کشور ایران، این نقش نمادین بانوی اول ایران، آن هم در کشوری که به نهاد خانواده میبالد، یک گام آغازین برای حل مشکل حضور زنان در عرصه سیاسی است و این فرصتی است که با وجود رهنورد در کنار موسوی میتواند ایجاد شود. در دوران قبل دختران آقای هاشمی بخصوص فائزه هاشمی این نقش را به شکل دیگری داشت. و خدماتی که فائزه هاشمی برای ورزش زنان انجام داد، بی نظیر است. اما چون او هم هنوز شهید نشده کسی نیست تا از او قدرشناسی کند... <br /> - به مادرم زنگ میزنم و میپرسم: مادر به کی رای میدی؟ میگه: مادرجون، تو که نبودی، دیوارها نم کشید. سقف خونه ترک برداشت، رفتم سر کوچهمون بنایی بود. یکی داشت یک خونهای رو با کلنگ خراب میکرد، گفتم:آقا خدا خیرت بده. بیا این خونه رو تا سقفش نیومده روی سرمون، درستش کن. گفت: خانوم من یک ... ام .کارم خراب کردنه. اگه میخوای خونه تو خراب کنی، بده دست من. اما اگه می خوای درستش کنی، برو یک مهندس پیدا کن.. <br /> <br /> محسن مخملباف<br /> <br />
سلام بر همگی لطفا کمی تامل.حزب دمکرات کردستان پس از سالها وارد صحنه انتخابات شد اگر چه ممکن است برایش هزینه داشته باشد ولی دست آویزش را یافت نه اینکه واقعا قانع به شخصیت کروبی باشند و نیک میدانند که وعده های او حالتی عشیره ای وهیاهوی دارد اما باید هوادارانشان را توجیه نمایند در حالی که ما در وضعیتی متفاوت قرار داریم لذا توجه به دلایل مصطفی ملکیان در حمایت از موسوی واینکه گرفتن امتیاز برای اقوام و مذاهب نزد موسوی محتمل تر است به لحاظ اخلاقی بودنش تا کروبی وحضور چند فرد رادیکال در تیم کروبی نباید هوش ما را ببرد بسیاری از اوقات گرفتار احساسات به بازی گرفته مان می شویم که مطوب نمی باشد.ضروری است گرفتار جو اپوزیسیونی نشویم که بسیار کار داریم و ....
جالب بود امیدوارم که تنها ادعای تبلیغاتی نباشد و آقای موسوی آخرت خود را به دنیا نفروشد.